تنهایی درد زیبای من

زیبای من..همیشه عاشقم باش.حتی حالا که نیستی

تنهایی درد زیبای من

زیبای من..همیشه عاشقم باش.حتی حالا که نیستی

جدایی و خداحافظی

خداحافظی 

 

فرا رسید لحظه ای که کاش فرا نمی رسید.

فرا رسید لحظه ای که کاش در اعماق زندگی محو می شد و به سر نمی رسید.

لحظه جدایی چقدر سخت است .

لحظه جدایی دو رفیق تنهایی ها ، دو رفیقی که با هم در لحظه های غربت بودند ، و درد و دل می کردندو درد دل هم را احساس میکردند از ته دل.

با هم بودند در تمام لحظه های غربت ، در تمام لحظه های شادی و غم و غصه با هم بودند و خاطرات زیبا و بیاد ماندنی بر جا گذاشتند.

حالا که خاطرات زیبا به جا گذاشتند و همیشه با هم بودند اینک باید از هم جدا شوند.

لحظه جدایی خیلی سخت است لحظه ای که تنها در چشمان دو رفیق اشک دیده میشد.اشک دوری ، اشک فاصله ، اشک جدایی.

اشکهایی که هر قطره از آن بیانگر یک خاطره از لحظه های با هم بودنشان بود.

قطره اول که از چشمانشان جاری شد به یاد روزهای آشناییشان ریخته شد.

قطره دوم اشکهایشان، به یاد روزهایی که با هم بودند ریخته شد.

قطره سوم اشکهایشان به یاد لحظه سخت جداییشان ریخته شد ، و بقیه اشکهایشان فقط برای

 اینکه دلشان خالی شود ودیگر بغضی در گلویشان نباشد از چشمانشان سرازیر شد.به یاد
 
خنده ها ، قهقهه ها ، به یاد غصه ها ، شادی ها و گریه ها اشک میریختند.و اینک زمانش و فرا

 رسیده بود که شعر جدایی را می خواندند.

شعری که در آن آواز غمگینی بود ، شعری که در آن آواز آغاز جدایی بود.

دست رفاقت در دستان هر دویشان گرمای خاصی به آن لحظه سرد غمگین بخشیده بود اما سرنوشت اینچنین می خواست!

حالا که آنها از هم جدا شده اند و باید دوری هم را تحمل کنند در عوض قلبهایشان تا ابد در کنار هم به رسم رفاقت باقی خواهد ماند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد